سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتمان مذهبی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • صفحه نخست
  • سؤال:
    طبق آنچه که در کتب شیعى آمده اولین کسى که براى امام حسین (ع) اقامه عزا کرد، حضرت آدم (علیه‌السلام) بوده است. نظر علماى اهل تسنن در این زمینه چه مى‌باشد؟ آیا آنان نیز این روایت را قبول دارند؟ آیا در کتبشان روایت‌هایى در رابطه با اولین کسى که قبل از به شهادت رسیدن سید الشهدا(علیه‌السلام) بر آن حضرت اشک ریخته وجود دارد؟

    جواب:
    در کتب اهل سنت مواردى از ذکر یاد ابى عبد الله (علیه‌السلام) حتى قبل از تولد ایشان و قبل از زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است:

    ذکر شهادت حضرت سیصد سال قبل از بعثت
    2874 حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمى ثنا محمد بن غورک ثنا أبو سعید التغلبى عن یحیى بن یمان عن إمام لبنى سلیم عن أشیاخ له غزوا الروم فنزلوا فى کنیسة من کنائسهم فقرأوا فى حجر مکتوب: أ یرجوا معشر قتلوا حسینا شفاعة جدّه یوم الحساب. فسألناهم منذ کم بنیت هذه الکنیسة قالوا قبل أن یبعث نبیکم بثلاث مائة سنة قال أبو جعفر الحضرمى وثنا جندل بن والق عن محمد بن غورک ثم سمعته من محمد بن غورک (المعجم الکبیر، الطبرانى ج3/ص124)
    با روم مى جنگیدیم پس به یکى از کلیساهاى ایشان وارد شدیم. پس در آن سنگى بود که روى آن نوشته شده بود:
    آیا امتى که حسین را مى کشند شفاعت جدّ او را در روز قیامت امید دارند؟
    وروینا أن صخرة وجدت قبل مبعث النبى صلى الله علیه وسلم بثلاث مأة سنة وعلیها مکتوب بالیونانیة: أیرجوا معشر قتلوا حسیناً. (التبصرة، ابن جوزى ج2/ص17)
    به ما خبر داده شد که صخره اى در بیت المقدس سیصد سال قبل ازبعثت رسول خدا پیدا شده است که بر روى آ ن با زبان سریانى نوشته شده بوده است: آیا امتى که حسین را مى‌کشند...

    شبیه این دو روایت در کتب ذیل آمده است:
    تهذیب الکمال ج6/ص442 ـ بغیة الطلب فى تاریخ حلب ج6/ص2653 ـ صبح الأعشى فى صناعة الإنشاء ج13/ص234 ـ الخصائص الکبرى سیوطى ج1/ص63 و...

    طبق اقرار برخى علماى اهل سنت حاکم نیشابورى هم شبیه این روایت را (در مورد وجود نوشته‌اى با این اشعار) با اضافه‌اى در کتاب امالى خویش آورده است اما متأسفانه اکنون این روایت در کتاب وى یافت نمى‌شود وآن اضافه این است که علاوه بر بیت مذکور در آن نوشته نام ابراهیم خلیل الله ( ظاهراً به عنوان نویسنده) موجود بوده است.

    حدیث أنس أن رجلاً من أهل نجران احتفر حفیرة فوجد فیها لوحاً من ذهب فیه مکتوب: «أ ترجو أمة قتلت حسیناً شفاعة جدّه یوم الحساب»
    وکتب ابراهیم خلیل الله فجاؤا باللوح إلى رسول الله فقرأه ثم بکى وقال: «من آذانی وعترتی لم تنله شفاعتی.» (حاکم فى أمالیه، تنزیه الشریعة على بن محمد بن على بن عراق الکنانى ج1/ص409)
    روایت انس که شخصى از اهل نجران گودالى مى‌کند پس در آن لوحى از طلا پیدا کرد که در آن نوشته بود: آیا امتى که... ونوشته بود «ابراهیم خلیل الله». پس این لوح را به نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) آوردند. پس آن را خواند و گریه نمود. سپس فرمود: هرکس که من را و اهل بیتم را اذیت کند، شفاعت من به وى نخواهد رسید. (حاکم در کتاب امالى)


    روایات اهل سنت در مورد اشک ریختن بر ابى‌عبد الله (علیه‌السلام)
    اما آنچه که در کتب اهل سنت در مورد اشک ریختن براى امام حسین (علیه‌السلام) موجود است، در مورد رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) بوده است:
    ما در اینجا تنها عبارت ذهبى را که در بین اهل سنت به تعصّب معروف است نقل مى‌نماییم و قسمت‌هاى مهم را ترجمه مى‌کنیم:
    وقال الإمام أحمد فى مسنده ثنا محمد بن عبید ثنا شرحبیل بن مدرک عن عبد الله بن نجى عن أبیه أنه سار مع على وکان صاحب مطهرته فلما حاذى نینوى وهو سائر إلى صفین فنادى اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاک قال دخلت على النبى صلى الله علیه وسلم وعیناه تفیضان فقال قام من عندى جبریل فحدثنى أن الحسین یقتل بشط الفرات وقال هل لک أن أشمک من تربته قلت نعم فقبض قبضة من تراب فأعطانیها فلم أملک عینى أن فاضتا وروى نحوه ابن سعد عن المدائنى عن یحیى بن زکریا عن رجل عن الشعبى أن علیاً قال وهو بشط الفرات صبراً أبا عبد الله وذکر الحدیث
    وقال عمارة بن زاذان ثنا ثابت عن أنس قال استأذن ملک القطر على النبى صلى الله علیه وسلم فى یوم أم سلمة فقال یا أم سلمة احفظى علینا الباب لا یدخل علینا أحد فبینا هى على الباب إذ جاء الحسین فاقتحم الباب ودخل فجعل یتوثب على ظهر النبى صلى الله علیه وسلم فجعل النبى صلى الله علیه وسلم یلثمه فقال الملک أتحبه قال نعم قال فإن أمتک ستقتله إن شئت أریتک المکان الذى یقتل فیه قال نعم فجاءه بسهلة أو تراب أحمر. قال ثابت فکنا نقول إنها کربلاء (عمارة صالح الحدیث رواه الناس عن شیبان عنه)
    وقال على بن الحسین بن واقد حدثنى أبى ثنا أبو غالب عن أبى أمامة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لنسائه لا تبکوا هذا الصبى یعنى حسیناً فکان یوم أم سلمة فنزل جبریل فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لأم سلمة لا تدعى أحداً یدخل فجاء حسین فبکى فخلته أم سلمة یدخل فدخل حتى جلس فى حجر رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال جبریل إن أمتک ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته (رواه الطبرانى)
    وقال إبراهیم بن طهمان عن عباد بن إسحاق وقال خالد بن مخلد واللفظ له ثنا موسى بن یعقوب الزمعى کلاهما عن هاشم بن هاشم الزهرى عن عبد الله بن زمعة قال أخبرتنى أم سلمة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم اضطجع ذات یوم فاستیقظ وهو خاثر ثم اضطجع ثم استیقظ وهو خاثر دون المرة الأولى ثم رقد ثم استیقظ وفى یده تربة حمراء وهو یقبلها فقلت ما هذه التربة قال أخبرنى جبریل أن الحسین یقتل بأرض العراق وهذه تربتها
    وقال وکیع ثنا عبد الله بن سعید عن أبیه عن عائشة أو أم سلمة شک عبد الله أن النبى صلى الله علیه وسلم قال لها دخل على البیت ملک لم یدخل على قبلها فقال لى إن ابنک هذا حسیناً مقتول وإن شئت أریتک من تربة الأرض التى یقتل بها. (رواه عبد الرزاق عن عبد الله بن سعید بن أبى هند مثله إلا أنه قال أم سلمة ولم یشک. وإسناده صحیح رواه أحمد والناس. وروى عن شهر بن حوشب وأبى وائل کلاهما عن أم سلمة نحوه)


    احمد بن حنبل در مسندش گفته است که ... همراه على مى‌رفت وظرف آب حضرت را همراه داشت. پس وقتى به نینوا رسید ـ در حالیکه به صفین مى‌رفت ـ پس صدا زد که اى اباعبد الله در شط فرات صبر کن. گفتم این چه معنى دارد؟ فرمودند: به نزد رسول خدا (ص) رفتم وحال آنکه دو چشم ایشان (مانند چشمه) مى‌جوشید. پس به من فرمودند که جیریل در کنار من ایستاد وگفت که حسین در کنار شط فرات کشته مى‌شود. وگفت آیا مى‌خواهى که بوى تربت وى را احساس کنى ؟ گفتم آرى، پس کفى از خاک وى را گرفته به من داد، پس نتوانستم که جلوى اشک چشم خود را بگیرم ...
    ... از انس نقل شده است که فرشته باران در روز ام سلمه ( روزى که رسول خدا در خانه وى بودند) از رسول خدا (ص) اجازه حضور گرفت. پس حضرت فرمودند که اى ام سلمه، مراقب در باش که کسى بر ما وارد نشود. در این هنگام حسین آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا (ص) پرید و رسول خدا او را بوسیدند؛ پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست مى‌دارید؟ حضرت فرمودند: آرى، گفت: به درستى که امت تو او را بعد از تو مى‌کشند. اگر بخواهید مکان شهادت وى را به شما نشان خواهم داد. پس حضرت قبول فرمودند. پس وى حضرت را در کنار تپه‌اى یا خاک سرخى آورد.
    ثابت گفت: ما آن را کربلا مى‌گفتیم. روایت‌هاى عماره روایات خوبى است.
    ... رسول خدا (ص) به همسرانشان فرمودند این کودک – حسین – را به گریه نیندازید. پس نوبت ام‌سلمه شده بود که جبریل نازل شد پس حضرت به ام‌سلمه فرمودند که نگذار کسى وارد اتاق شود. پس حسین آمد و شروع به گریه کرد. پس ام‌سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود. پس وارد شده بر دامان رسول خدا (ص) نشست. پس جبریل گفت که امت تو او را خواهند کشت. حضرت پرسیدند او را مى‌کشند وحال آنکه مؤمنند!!!(ادعاى ایمان دارند)؟ گفت: آرى وتربتش را به حضرت نشان داد.
    ... ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا (ص) روزى خوابیده بودند، پس در حالت ناراحتى بیدار شدند، سپس دوباره استراحت فرموده ودوباره بیدار شدند و حال آنکه گرفتگى ایشان کمتر بود. دوباره خوابیدند وبیدار شدند و در دستشان خاک سرخى بود که آن را مى‌بوسیدند. سؤال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبرئیل به من خبر داد که حسین در عراق کشته خواهد شد و این تربت وى است...
    رسول خدا به وى فرمودند که فرشته‌اى به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود. پس گفت که فرزندت حسین کشته خواهد شد و اگر بخواهى خاک زمینى را که در آن کشته مى‌شود به تو نشان دهم... (سندش صحیح است احمد و عده‌اى آن را نقل کرده‌اند)
    تاریخ الإسلام ذهبى ج5، ص102


    مأخذ: سایت مرکز تحقیقاتى حضرت ولى عصر (عج)



    حق‌شناس ::: یکشنبه 86/10/23::: ساعت 6:58 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشتهاى وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 37
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :358328

    >>اوقات شرعی <<

    >> معرفى <<
    گفتمان مذهبی
    مدیر وبلاگ : حق‌شناس[100]
    نویسندگان وبلاگ :
    حبیب[8]


    >> پیوندهای روزانه <<

    >> لوگوى وبلاگ <<
    گفتمان مذهبی

    >> یادداشتهاى قبلى <<

    >> سایتهاى مفید <<

    >> لینک دوستان <<

    >>اشتراک در خبرنامه<<